ستاره زمین خوردو غم پا گرفت
عطش دست دریا رو بالا گرفت
عطش تو هوای جنون پر کشید
خدا عشق و خونو برابر کشید
یکی مرد میدون شد و نور شد
یکی از کریم و کرم دور شد
یکی اخرش سر به نیها گذاشت
یکی گم شد و عشق و تنها گذاشت
بگو این سفر اخرش عشق بود
زمین سمت سنگینترش عشق بود
بگو قصه با غصه هم دست نیس
مسیری که رفتیم بن بست نیس
بگو از شب غربتو خون بگو
بگو از غمو قهط بارون بگو
بگو آسمون مهربونی نکرد
زمین مردو پا درمیونی نکرد