Shab Akher - Ali Bagheri

Thread: Shab Akher - Ali Bagheri

Tags: ali bagheri, persian song, shab akher, translate to english
  1. SheerYakh said:

    Default Shab Akher - Ali Bagheri

    I think these are the lyrics. I got them from a persian site.
    Thank you

    شب آخر لب دریا شب دل بردین من
    شب پرپر شدن تو شب پرکشیدن من
    یه سکوت لب گرفته دوتا چشم خیس و داغون
    یکیمون مسافر راه یکیمون زار و پریشون
    من تو شوق راه تازه تو به فکر بی کسیمی
    انقدر بزرگ نبودم که بگم دلواپسیمی
    بت میگم خدا نگهدار ولی تو ساکت و سردی
    با چشات میگی میدونم می*دونم بر نمی گردی
    پامو تو جاده می زارم بهت میگم حرفی نداری
    سرتو میندازی پایین هیچی به روم نمیاری
    وقت رفتن پیش چشمات نمیخوای شرمنده باشم
    نمیخوای با حس تردید رهسپار جاده باشم
    چشمو به جاده می دوزم تا که اشکاتو نبینم
    صدای حق حق تلخت مثل خنجری تو سینم
    با قدمهای حراسون از تو فاصله میگیرم
    میشنوم میگی به جاده تو میری و من میمیرم

    پای رد پام نشستی می شکنم وقتی میدونم
    چشاتو بستی و میخوای از خدا که من بمونم
    بهش میگی من نتونستم تو بمون کنار یارم
    چی بگم که من خودخواه ارزش دعا ندارم
    پامو تو جاده می زارم بهت میگم حرفی نداری
    سرتو میندازی پایین هیچی به روم نمیاری
    وقت رفتن پیش چشمات نمیخوای شرمنده باشم
    نمخوای با حس تردید رهسپار جاده باشم
    چشمو به جاده می دوزم تا که اشکاتو نبینم
    صدای حق حق تلخت مثل خنجری تو سینم
    با قدمهای حراسون از تو فاصله میگیرم
    میشنوم میگی به جاده تو میری و من میمیرم
     
  2. SheerYakh said:

    Default Can anyone translate these to English please?

    Can anyone translate these to English please?

    Quote Originally Posted by SheerYakh View Post
    I think these are the lyrics. I got them from a persian site.
    Thank you

    شب آخر لب دریا شب دل بردین من
    شب پرپر شدن تو شب پرکشیدن من
    یه سکوت لب گرفته دوتا چشم خیس و داغون
    یکیمون مسافر راه یکیمون زار و پریشون
    من تو شوق راه تازه تو به فکر بی کسیمی
    انقدر بزرگ نبودم که بگم دلواپسیمی
    بت میگم خدا نگهدار ولی تو ساکت و سردی
    با چشات میگی میدونم می*دونم بر نمی گردی
    پامو تو جاده می زارم بهت میگم حرفی نداری
    سرتو میندازی پایین هیچی به روم نمیاری
    وقت رفتن پیش چشمات نمیخوای شرمنده باشم
    نمیخوای با حس تردید رهسپار جاده باشم
    چشمو به جاده می دوزم تا که اشکاتو نبینم
    صدای حق حق تلخت مثل خنجری تو سینم
    با قدمهای حراسون از تو فاصله میگیرم
    میشنوم میگی به جاده تو میری و من میمیرم

    پای رد پام نشستی می شکنم وقتی میدونم
    چشاتو بستی و میخوای از خدا که من بمونم
    بهش میگی من نتونستم تو بمون کنار یارم
    چی بگم که من خودخواه ارزش دعا ندارم
    پامو تو جاده می زارم بهت میگم حرفی نداری
    سرتو میندازی پایین هیچی به روم نمیاری
    وقت رفتن پیش چشمات نمیخوای شرمنده باشم
    نمخوای با حس تردید رهسپار جاده باشم
    چشمو به جاده می دوزم تا که اشکاتو نبینم
    صدای حق حق تلخت مثل خنجری تو سینم
    با قدمهای حراسون از تو فاصله میگیرم
    میشنوم میگی به جاده تو میری و من میمیرم